دوباره برگشتم سر خونه اول ، تازه داشتم بوی بهارو حس می کردم ، تازه داشتم از خودم بیرون می اومدم ، تازه داشتیم به هم عادت می کردیم ، اما دوباره ،... لعنت به این زندگی ،
می خواستم دیگه این جوری ننویسم اما می بینی که نمی شه ، تازه داشتم فراموش می کردم ، اما ، ... کاش نمی رفتم ، کاش حرف نمی زدم ، کاش کور بودم ، کاش زمان بر می گشت ، حالا باور کردم که این نفرت نیست ، باید قبول می کردم ، صدای پای تنهائی رو حالا دیگه خوب میشناسم ، اما همه در اشتباه بودند ، اما نه شاید من اشتباه می کنم ، شاید این شمع لعنتی هم خودشو برای پروانه آب می کنه تا پروانه این جوری بالهاش نسوزه ، چه لحظه های خوبی بود ، اما تموم شد ، چه زود گذشت...
، فریدون فروغی راست میگه :
غم تنهائی اسیرت می کنه
تا به خوای بجنبی پیرت می کنه
2580 بازدید
1 بازدید امروز
0 بازدید دیروز
1 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian